شیزکت

ادبیات فیلم و آهنگ

شیزکت

ادبیات فیلم و آهنگ

12 ایلیاد

خدایان اولمپ از دست مردم آخایی خشمگین بودن که چرا قربانی و نذر نداده،دیوار و برج و بارو ساختن و در اندیشه بودن دیوار و باروها رو خراب کنن،هکتور هم همبنطور داره مردم آخایی رو قلع و قمع میکنه و پیش میاد،

اینجا یار هکتور ،پولیداماس میاد میگه بیاین اسبهامون رو رد نکنیم از این خندق،تهش میخ گذاشتن و ممکنه به خطر بیفتیم،بیاین اسبها رو بذاریم همینجا و خودمون پیاده پیشروی کنیم، هکتور خوشش میاد از این پیشنهاد،اسبها رو با میرآخورانشون،کنار خندق نگه میدارن و پیاده میرن سمت باروها،دو دسته میشن به رهبری هکتور و پولیداماس و اونا که با هکتورن دلیرترن و تشنه به خون ترن گویا،همینطور میرن جلو تا اینکه ناگهان کنار باروها،وقتی آماده بودن از گودال و خندق عبور کنن،اژدهای بزرگی میبینن که در چنگ هما گرفتار شده، اژدها میجنگه با هما و هما آخر مجبور میشه اژدها رو رها کنه، اینجا پولیداماس درمیاد به هکتور میگه (این پیشگوها رو خیلی جدی میگرفتن،چون باور داشتن هنر پیشگویی رو خدایان دادن به انسانها) ،این فال نیکی نیست و همینطور که هما نتونست اون اژدهای زخمی رو ببره لونه اش،ما هم اگر جلو بریم و آتش بزنیم کشتی هارو،نمیتونیم برگردیم تروا و کلی تلفات میدیم، پس بیا این فال رو بپذیر و همینجا بس کنیم جنگ رو و جلوتر نریم،

هکتور مسخره اش میکنه میگه ترسویی و زئوس کلی نشانه ی نیک به من داده که من پیروز ماجرا هستم،حالا تو میترسی کشته شی نیا اصلن باما

ابنو میگه وشروع به پیشروی میکنه،

برادران آژاکس، توی باروها ملت رو تشویق به دفاع از خودشون میکنن،اما مردم تروا هم انقدر حمله میکنن تا آخر پی بارو رو میریزونن،

اینجا دیوار میریزه و مردم آخایی فرار میکنن به سمت کشتیهاشون

پایان سرود دوازدهم

سوالی داشتین درمورد ایلیاد و اودیسه بپرسین تا جواب بدم،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد