شیزکت

ادبیات فیلم و آهنگ

شیزکت

ادبیات فیلم و آهنگ

Multitasking

همیشه خدا خانمها با مولتی تسکین، خودشون رو گول زدن

که توانایی انجام چندتا کار به طور همزمان رو دارن، داشتم مقاله ترجمه میکردم دراین مورد، و دیدم راست میگه، گفته بود انجام چندتا کار به طور همزمان، فقط قدرت تمرکز رو ازتون میگیره و نمیتونین واقعن روی چهارتا کارباهم تمرکز کنین، چه خانم باشین چه نباشین

و این چندهفته دقت کردم به کارهام، توی غذاپختن مثلن وقتی سه تا قابلمه رو گاز بود،که کار سریعتر انجام شه، کتری برقی داشت آب گرم میکرد و داشتم اسپرسو هم درست میکردم، اول دستم سوخت با یکی از این قابلمه ها، بعد آب سررفت از توی قابلمه زیر شیر آب، دستگاه هم داغ کرد 

بعد امروز عین بچه آدم، این افسانه چندکار همزمان خانمها، رو گذاشتم کنار، اول عین بچه ادم ناهار درست کردم، بعد ظرفهارو شستم،بعدم قهوه درست کردم، نه خودمو سوزوندم مثل همیشه که روی دستم از پایین تا بالا جای سوختگیه، نه خیلی زیاد تو آشپزخونه بودم، مدت زمان همون بود

بنظرم مردها هم اگه بگردن دنبال این نظریات کلیشه ای درمورد خودشون و کنارش بذارن.راحتتر زندگی میکنن

رها کردن

گذشته،وزنه سنگین من بود، بعد پست آخر حس سبکبالی میکنم، حرفهایی که باید میزدم بخودشون و نزدم،ولی بالاخره بیرون اومدن، تک تک این احساسات بیان نشده، مثل کرمی هستن که اون زیر میلولن و بالاخره میان بالا، توی خابهاتون،توی رفتارتون و ...، ولی وقتی یالاخره انرژی منفیشون آزاد شد و ازبین رفت، اون موقع نوبت فراموشی میرسه

خیلیها نمیتونن خاطره ای منفی رو رها کنن،

اون حاطرات که پونزده سالی میشد باهام بودن،بالاخره انرژیشون آزاد شد،مانترای فحش، رها کردن احساسات منفی، قبول اینکه طرف چقدر باهات بد رفتتر کرده،رهاکردن اون حس منفی و تمام، فراموشی

شونه هام سبک تر شدن، به معنای واقعی کلمه،اون سنگینی شانه و کمرم ازبین رفت،البته اقدامات زیادی انجام دادم که اگه دوست دارین بدونین به این ترتیبه:فکر کردن به اون خاطره آزاردهنده، پیاده روی های طولانی، مدیتیشن به این شکل که آهنگ میذاری، نفس عمیق میکشی و نفست رو میدی بیرون و آهنگ رو دنبال میکنی، هرفکری هم بیاد اشکال نداره، میذاری بیاد ولی تمرکزت رو میذاری روی آهنگ، و بیکلام، نه ازاین پاپ کسشعرا،

سوم، تجسم حرفاییه که میتونستی بزنی،میخاستی بزنی و نزدی و همه رو مینویسی براش، 

همین

بابا بستنی

یجایی هست شیراز به اسم بابابستنی،ملت جوزده شیراز، میخاستن ثبت ملیش کنن، اینجا مخصوص یبوسته،هروقت یبوست دارین میتونین برین بابابستنی و با اسهال برگردین خونه

دیروز توی پیاده روی طولانیم، یهو رسیدم بابابستنی شعبه تپه تلویزیون،یا آخر سروناز

و دلم بستنی خاست،رفتم یه اسکوپ گرفتم، فروشنده هم هی میگه همین؟ فقط همین؟،که گفتم اره مگه چیه، 

حتمن باید ده تا اسکوپ بچپونن روی هم که راضی شی

خلاصه وقتی اومدم خونه دلم میپیچید و تا صبح تاوان پس دادم

یگبارم انقدر چرک کثافت بودن که دانشگاه شیراز تست رایگان سرطان روده گذاشت برای کسایی که بابا بستنی پاتوقشون بوده

بگذریم،

پ ن: مرده شور بابابستنی رو ببرن،هنوز مریضم

پ ن دو: بابابستنی برای نخ دادن و شماره گرفتن بود که وقتی والدین فهمیدن همچین جایی هست و خیلیا میرن،از سرکنجکاوی رفتن و  شد پاتوق پیرمردا و پیرزنا، دلیلش هم همون خط دومه

پ ن :هفت روز مسمومیت با بابابستنی شیراز